صدای پای باران

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

درس آموزى از مكتب عاشورا6

07 آبان 1393 توسط زارعیان

تأسى به سيدالشهداء در مبارزه با ظلم


در هر صورت ماها كه الآن اينجا هستيم بايد خودمان را بسازيم. اگر يك ملتى بخواهد مقاومت كند براى يك حرف حقى، بايد از تاريخ استفاده كند. از تاريخ اسلام استفاده كند ببيند كه در تاريخ اسلام چه گذشته؛ و اينكه گذشته سرمشق هست از براى ما. حضرت سيدالشهداء عدد كمى، با يك عدد كمى حركت كردند و مقابل يزيد كه خوب يك حكومت قلدرى بود، يك حكومت مقتدرى بود و اظهار اسلام هم مى‏كرد، اظهار اسلام هم مى‏كرد و از قوم و خويشهاى خود اينها هم بود؛ در عين حالى كه اظهار اسلام مى‏كرد و حكومتش- به خيال خودش- حكومت اسلامى بود و خليفه رسول اللَّه- به خيال خودش- بود لكن اشكال اين بود كه يك آدم ظالمى است كه بر مقدرات يك مملكت، بدون حقْ تسلط پيدا كرده است. اينكه حضرت ابى عبداللَّه- عليه السلام- نهضت كرد و قيام كرد با عدد كم در مقابل اين، براى اين [بود] كه گفتند تكليف من اين است كه استنكار كنم از اين، نهى از منكر كنم. اگر يك حاكم ظالمى بر مردم مسلط شد، علماى ملت، دانشمندان ملت بايد استنكار كنند، بايد نهى از منكر كنند. در عين حالى كه مى‏دانست، يعنى به حَسَب قواعد هم معلوم بود، به حَسَب قواعد هم يك عده كمى كه آن وقتى كه همراهانشان همه با هم بودند مى‏گويند چهارهزار نفر بودند لكن شب آنها رفتند، يك عدد بسيار كم هفتاد- هشتاد نفرى، هفتاد و دو نفرى ماند، در عين حال او تكليف مى‏ديد براى خودش كه بايد او با اين قدرت مقاومت كند و كشته بشود تا به هم بخورد اين اوضاع؛ تا رسوا بكند اين قدرت را با فداكارى خودش و اين عده‏اى كه همراه خودش بود. چون ديد كه يك حكومت جائرى است كه بر مقدرات مملكت او سلطه پيدا كرده است تكليف خودش را- تكليف الهى خودش را- تشخيص داد كه بايد نهضت‏كند و راه بيفتد برود و مخالفت بكند و اظهار مخالفت و استنكار بكند؛ هرچه خواهد شد. در عين حالى كه به حَسَب قواعد معلوم بود كه يك عدد اينقدرى نمى‏تواند با آن عده‏اى كه آنها دارند، مقابله كند لكن تكليف بود. اين يك سرمشقى است از براى شما و ما كه اگر عددمان هم كم بود بايد باز استنكار كنيم براى اينكه يك كسى آمده است و سلطنت اسلامى ايران را گرفته است. جايى كه بايد اميرالمؤمنين بنشيند اين نشسته، جايى كه بايد امام حسين بنشيند اين نشسته. سلطنت دارد مى‏كند- به خيال خودش- و اظهار اسلام هم مى‏كند! يزيد هم مى‏كرد! معاويه هم مى‏كرد. آنها جماعت هم مى‏خواندند، امام جماعت هم بودند. در مقابل يك كسى كه مسند اسلام را غصب كرده است، حكومت اسلامى را غصب كرده، بر مقدرات مسلمين حكومت مى‏خواهد بكند، اگر اين خيانتكار هم نبود غاصب بود؛ غصب كرده بود مقام را. اين مقام براى اشخاصى است كه شرايطى دارد. اسلام شرايطْ معين كرده براى آن كسى كه بايد تكفل امور مسلمين را بكند. صحيفه امام، ج‏5، ص: 164 صحيفه امام، ج‏5، ص: 163


 نظر دهید »

درس آموزى از مكتب عاشورا5

05 آبان 1393 توسط زارعیان

لزوم برپايى مراسم روضه خوانى و سينه زنى.


تكليف آقايان است روضه بخوانند. تكليف مردم است دسته‏هاى شكوهمند بيرون بياورند. دسته‏هاى سينه زن شكوهمند. البته از چيزهايى كه برخلاف [است‏] مثلًا چه هست، از آنها پرهيز كنند. اما دسته‏ها بيرون بيايند، سينه بزنند. هر كارى كه مى‏كردند بكنند. اجتماعاتشان را حفظ بكنند. اين اجتماعات است كه ما را نگه داشته. اين هماهنگيها هست كه ما را نگه داشته. گولشان مى‏زنند اين جوانهاى عزيز صافدل را مى‏آيند توى گوشش مى‏خوانند، خوب ديگر گريه مى‏خواهيم چه كنيم؟ گريه مى‏خواهيم چه كنيم يعنى چه؟ ما تا ابد هم اگر براى سيدالشهدا گريه بكنيم، براى سيدالشهدا نفعى ندارد، براى ما نفع دارد، همين نفع دنيايى‏اش را شما حساب بكنيد، آخرتى‏اش جاى خودش، همين نفع دنيايى‏اش را حساب كنيد و همين جهت روانى مطلب را كه قلوب را چطور به هم متصل مى‏كند. ما اين سنگر را نبايد از دست بدهيم و كسانى كه كوشش دارند كه اين سنگر را از ما بگيرند، آنهايى كه از ما هستند و مردم صالحى هستند بازى خورده‏اند، پشت اينها يك دست مرموز فاسد مفسدى هست كه مى‏خواهد ملت ما را به تباهى بكشد و ما بايد بيدار باشيم. ملت ما بايد بيدار باشند ..


نقش عظيم مجالس عزا و سوگوارى در ايجاد وحدت كلمه



اين را بايد همه گويندگان توجه بكنند، و ما بايد همه متوجه اين معنا باشيم كه اگر قيام حضرت سيدالشهدا- سلام اللَّه عليه- نبود، امروز هم ما نمى‏توانستيم پيروز بشويم. تمام اين وحدت كلمه‏اى كه مبدأ پيروزى ما شد، براى خاطر اين مجالس عزا و اين مجالس سوگوارى و اين مجالس تبليغ و ترويج اسلام شد. سيد مظلومان يك وسيله‏اى فراهم كرد براى ملت كه بدون اينكه زحمت باشد براى ملت، مردم مجتمعند. اسلام مساجد را سنگر قرار داد و وسيله شد از باب اينكه از همين مساجد، از همين جمعيتها، از همين جمعات، از همين جمعه‏ها و جماعات، همه امورى كه اسلام را به پيش مى‏برد و قيام را به پيش‏ مى‏برد، مهيا باشد و بالخصوص حضرت سيدالشهدا از كار خودش به ما تعليم كرد كه در ميدان وضع بايد چه جور باشد و در خارج ميدان وضع چه جور باشد و بايد آنهايى كه اهل مبارزه مسلحانه هستند چه جور مبارزه بكنند، و بايد آنهايى كه در پشت جبهه هستند چطور تبليغ بكنند. كيفيت مبارزه را، كيفيت اينكه مبارزه بين يك جمعيت كم با جمعيت زياد بايد چطور باشد، كيفيت اينكه قيام در مقابل يك حكومت قلدرى كه همه جا را در دست دارد، با يك عده معدود بايد چطور باشد، اينها چيزهايى است كه حضرت سيدالشهدا به ملت آموخته است و اهل بيت بزرگوار او و فرزند عاليمقدار او هم فهماند كه بعد از اينكه آن مصيبت واقع شد، بايد چه كرد. بايد تسليم شد؟ بايد تخفيف در مجاهده قائل شد؟ يا بايد همانطورى كه زينب- سلام اللَّه عليها- در دنباله آن مصيبت بزرگى كه تُصَغَّرُ عِنْدَهُ الْمَصائِبُ،  ايستاد و در مقابل كفر و در مقابل زندقه صحبت كرد و هر جا موقع شد، مطلب را بيان كرد و حضرت على بن الحسين- سلام اللَّه عليه- با آن حال نقاهت، آنطورى كه شايسته است تبليغ كرد ..
صحيفه امام، ج‏17، ص: 56

 نظر دهید »

مسلم بن عقيل سفیر شهادت

04 آبان 1393 توسط زارعیان

مسلم بن عقيل سفیر شهادت



كتب تارخى زمان مشخصى براى ولادت ايشان ذكر نمى نمايند، اما قراين موجود ، ولادت ايشان را در سال ( ٢٥ هجری) اثبات مى كند ، ولذا در اكثر كتب تاليف شده در مورد حادثه كربلا آمده است كه ايشان درهنگام شهادت در كوفه (٣٥ سال) داشتند.
بيهقى وديكر مؤرخان اين امر را در بحثشان از انساب تاييد مى كنند ودیگر مؤرخين عمر ايشان را ٣٨ سال مى دانند . اما قول مور تاييد سيره نگاران همان ٣٩ سال است.
مادر ايشان به نام ( عليّه ) خوانده مى شدند كه از خواندان شاهان نبط بوده اند وپدر ايشان عقيل بن ابی طالب است. عقيل فرزندان ديگری از زنان ديگر نيز داشته است ولى هيچ كدام در فضل وكمال به جاى حضرت مسلم بن عقيل (ع) نمى رسند.
اعمال روز اول ماه محرم
1ـ نماز: این شب چند نماز دارد که یکی از آنها چنین است: دو رکعت، که در هر رکعت بعد از حمد یازده مرتبه سوره‌ توحید خوانده شود.
در فضیلت این نماز چنین آمده است: «خواندن این نماز و روزه داشتن روزش موجب امنیت است و کسی که این عمل را انجام دهد، گویا تمام سال بر کار نیک مداومت داشته است.»
2ـ احیای این شب.
3ـ نیایش و دعا.
روز اول محرم
اول محرم هر سال اولین روز سال قمری است. از امام محمدباقر(ع) روایت شده است: «آن کس که این روز را روزه بدارد، خداوند دعایش را اجابت می‌کند، همانگونه که دعای زکریا را اجابت کرد.»
در اعمال این ماه آمده است: “زیارت عاشورا” را در محرم ترک نکنند و در جلسات روضه و عزاداری شرکت کنند .
دو رکعت نماز خوانده شود و پس از آن سه بار این دعا:‌ «اللّهم انت الاله القدیم و هذه سنةٌ جدیدةٌ فاسئلک فیها العصمة من الشیطان و القوَّة علی هذه النّفس الامّارة بالسُّوء»؛ بارالها! تو خدای قدیم و جاودانی و این سال، سال نو است، از تو می‌خواهم که مرا در این سال از شیطان حفظ کنی و بر نفس اماره (راهنمایی کننده) به بدی پیروز سازی.
آغاز هجرت عظیم
در سنه چهل و نهم هجرت، ‌هنگام شهادت امام حسن مجتبی، ‌دیگر رویای صادقه پیامبر صدق به تمامی تعبیر یافته بود و منبر رسول خدا، یعنی كرسی خلافت انسان كامل، اریكه ای بود كه بوزینگان بر آن بالا و پایین می رفتند. روز بعثت به شام هزار ماهه سلطنت بنی امیه پایان می گرفت و غشوه تاریك شب، پهنه ای بود تا نور اختران امامت را ظاهر كند، و این است رسم جهان، روز به شب می رسد و شب به روز. آه از سرخی شفقی كه روز را به شب می رساند!
بخوان قل اعوذ برب الفلق ، كه این سرخی از خون فرزند رسول خدا، حسین بن علی رنگ گرفته است، آه از سرخی شفقی كه روز را به شب می رساند و آه از دهر آنگاه كه بر مراد سِفلگان می چرخد!
نیم قرنی بیش از حجة الوداع نگذشته است و هستند هنوز ده ها تن از صحابه ای كه در غدیر خم دست علی را در دست پیامبر خدا دیده اند و سخن او را شنیده ، كه : من كنت مولاه فهذا علی مولاه …
اما چشمه ها كور شده اند و آینه ها را غبار گرفته است. بادهای مسموم نهال ها را شكسته اند و شكوفه ها را فروریخته اند و آتش صاعقه را در همه وسعت بیشه زار گسترده اند. آفتاب، محجوب ابرهای سیاه است و آن دود سنگینی كه آسمان را از چشم زمین پوشانده … و دشت، ‌جولانگاه گرگ های گرسنه ای است كه رمه را بی چوپان یافته اند. عجب تمثیلی است این كه علی مولود كعبه است … یعنی باطن قبله را در امام پیدا كن! اما ظاهرگرایان از كعبه نیز تنها سنگهایش را می پرستند. تمامیت دین به امامت است ، اما امام تنها مانده و فرزندان امیه از كرسی خلافت انسان كامل تختی برای پادشاهی خود ساخته اند.
نه عجب اگر در شهر كوران خورشید را دشنام دهند و تاریكی را پرستش كنند!
اگر نبود كویر مرده دلهای جاهلی، شجره خبیثه امویان كجا می توانست سایه جهنمی حاكمیت خویش را بر جامعه اسلام بگستراند؟
جاهلیت ریشه در درون دارد و اگر آن مشرك بت پرست كه در درون آدمی است ایمان نیاورد،‌ چه سود كه بر زبان لا اله الا الله براند؟ آنگاه جانب عدل و باطن قبله را رها می كند و خانه كعبه را عوض از صنمی سنگی می گیرد كه روزی پنج بار در برابرش خم و راست شود و سالی چند روز گرداگردش طواف كند …
چه رفته بود بر امت محمد (ص)‌كه نیم قرن بعد از رحلت او، زنازاده دغل باز ملحدی چون یزید بن معاویه بر آنان حاكم شود؟ مگر نه اینكه خدا فرموده است :‌ان الله لایغیر ما بقوم حیت یغیروا ما بانفسهم؟ چه بود آن تغییر انفسی كه این امت را سزاوار چنین فرجامی ساخته بود؟ … معاویة بن ابی سفیان كه این رجعت انفسی را با عقل شیطانی خویش به خوبی دریافته بود، آنچه را كه در نهان داشت آشكار كرد و یزید را به جانشینی خویش برگزید و از آن دیار مردگان، جولانگاه كفتارها و لاشخورهای مرده خوار، سخنی به اعتراض برنخاست.
اینجا دیگر سخن از خلیفة اللهی و حكومت عدل نیست، سخن از شیخوخیت موروثی قبیله ای است كه بعد از مرگ پدر به فرزند ارشد می رسد. از كوخ كاهگلی پیامبر اكرم‌(ص) تا كاخ خضرای معاویه، ‌از دنیا تا آخرت فاصله بود … با این همه، اگر پنجاه سال پس از آن بدعت نخستین در سقیفه بنی ساعده، این بدعت تازه پدید نمی آمد، كار هرگز بدانجا نمی رسید كه خورشید تاریخ در شفق سرخ عاشورا غروب كند و خون خدا بریزد…. اما دل به تقدیر بسپار كه رسم جهان این است! ساحل را دیده ای كه چگونه در آیینه آب وارونه انعكاس یافته است؟ سرّ آنكه دهر بر مراد سفلگان می چرخد این است كه دنیا وارونه آخرت است.
آن هجرت عظیم در راه حق آغاز شد، قافله عشق روی به راه نهاد. آری آن قافله، قافله عشق است و این راه، راهی فراخور هر مهاجر در همه تاریخ. هجرت مقدمه جهاد است و مردان حق را هرگز سزاوار نیست كه راهی جز این در پیش گیرند؛ مردان حق را سزاوار نیست كه سر و سامان اختیار كنند و دل به حیات دنیا خوش دارند آنگاه كه حق در زمین مغفول است و جُهال و فُساق و قداره بندها بر آن حكومت می رانند.
سرّ آنكه جهاد فی سبیل الله با هجرت آغاز می شود در كجاست؟ طبیعت بشری درجست و جوی راحت و فراغت است و سامان و قرار می طلبد. یاران! سخن از اهل فسق و بندگان لذت نیست، سخن از آنان است كه اسلام آورده اند اما در جستجوی حقیقت ایمان نیستند. كنج فراغتی و رزقی مكفی … دلخوش به نمازی غراب وار و دعایی كه برزبان می گذرد اما ریشه اش در دل نیست، در باد است. در جست و جوی مأمنی كه او را از مكر خدا پناه دهد؛ در جست و جوی غفلت كده ای كه او را از ابتلائات ایمانی ایمن سازد، غافل كه خانه غفلت پوشالی است و ابتلائات دهر، طوفانی است كه صخره های بلند را نیز خرد می كند و در مسیر دره ها آن همه می غلتاند تا پیوسته به خاك شود.

 نظر دهید »

درس آموزى از مكتب عاشورا3

02 آبان 1393 توسط زارعیان

زنده نگهداشتن محرّم و ذكر مصائب اهل بيت (ع)



بايد ماها و شماها در گفتارى كه داريم و خصوصاً در اين ماه محرّم و صفر، كه ماه بركات اسلامى است و ماه زنده ماندن اسلام است، بايد ما محرّم و صفر را زنده نگه داريم به ذكر مصائب اهل بيت- عليهم السلام- كه با ذكر مصائب اهل بيت- عليهم السلام- زنده مانده است اين مذهب تا حالا؛ با همان وضع سنتى، با همان وضع مرثيه سرايى و روضه خوانى. شياطين به گوش شما نگويند كه ما انقلاب كرديم، حالا بايد همان مسائل انقلاب را بگوييم و مسائلى كه در سابق بود حالا ديگر منسى بايد بشود؛ خير ما بايد حافظ اين سنتهاى اسلامى، حافظ اين دستجات مبارك اسلامى كه در عاشورا، در محرّم و صفر، در مواقع مقتضى به راه مى‏افتند، [باشيم؛] تأكيد كنيم كه بيشتر دنبالش باشند. محرّم و صفر است كه اسلام را نگه داشته است. فداكارى سيدالشهدا- سلام اللَّه عليه- است كه اسلام را براى ما زنده نگه داشته است؛ زنده نگه داشتن عاشورا با همان وضع سنتى خودش از طرف روحانيون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف توده‏هاى مردم با همان ترتيب سابق كه دستجات معظم و منظم، دستجات عزادارى به عنوان عزادارى راه مى‏افتاد. بايد بدانيد كه اگر بخواهيد نهضت شما محفوظ بماند، بايد اين سنتها را حفظ كنيد. البته اگر يك چيزهاى ناروايى بوده است سابق و دست اشخاص بى‏اطلاع از مسائل اسلام بوده، آنها بايد يك قدرى تصفيه بشود، لكن عزادارى به همان قوّت خودش بايد باقى بماند و گويندگان پس از اينكه مسائل روز را گفتند، روضه را همان‏طور كه سابق مى‏خواندند و مرثيه را همان‏طور كه سابق مى‏خواندند، بخوانند و مردم را مهيا كنند براى فداكارى، اين خون سيدالشهداست كه خونهاى همه ملتهاى اسلامى را به جوش مى‏آورد و اين دسته جات عزيز عاشوراست كه مردم را به هيجان مى‏آورد و براى اسلام و براى حفظ مقاصد اسلامى مهيا مى‏كند. در اين امر، سستى نبايد كرد. البته بايد مسائل روز گفته بشود.
بايد در همه منابر به اين جوانهايى كه گول خورده‏اند- از اين منافقين و امثال آنها- نصيحت بشود، دعوت به حق بشود. بايد آنها را فهماند كه اينهايى كه شما را دعوت مى‏كنند كه به ضد جمهورى اسلامى قيام كنيد، اينها با اسلام بَدند؛ با اسم اسلام، مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند. اينها يك روز با مقاصد اسلامى همراه نبوده‏اند. اينها نهج البلاغه و قرآن را اسباب دست قرار دادند؛ براى اينكه نهج البلاغه و قرآن را از بين ببرند. و اين جوانهاى بى‏اطلاع، اين دخترهاى بى‏اطلاع، اين پسرهاى بى‏اطلاع [كه‏] دستخوش اين تبليغات سوء اينها شده‏اند و در مقابل ملت ايستاده‏اند و در مقابل ملت مى‏خواهند كارى انجام بدهند، حالا بايد بفهمند اينها كه نمى‏توانند كارى انجام بدهند.
اگر بيايند در خيابانها و بخواهند شلوغ بكنند، همان خود مردم آنها را تربيت مى‏كنند.
قواى نظامى و انتظامى قدرتمندند و جلوى اينها را مى‏گيرند. شما بچه‏ها و جوانها، چرا خون خودتان را به هدر مى‏دهيد؟ شما برگرديد به اسلام، رها كنيد اين اشخاصى كه شما را اغوا مى‏كنند (1) و بياييد توبه كنيد، قبل از اينكه در صحنه گرفتار بشويد كه آن وقت مشكل است
آقايان در مجالس اينها را دعوت كنند. ما ميل نداريم كه جوانهايى كه بايد براى كشور خودشان خدمت كنند، در خدمت امريكا باشند، به وسيله اين اشخاصى كه به اسم اسلام مى‏خواهند اسلام را از بين ببرند. بالاخره، بايد شماها كه دعوت كرديد تاكنون مردم را به اسلام و اسلاميت و به فضايل اخلاقى، امروز هم همت بگماريد كه بيشتر دعوت كنيد؛ هم مسائل روز را براى مردم بگوييد و هم مفاسدى كه مترتب بر فعل اين گروهكها هست كه مى‏خواهند اين جمهورى را به هم بزنند به نفع امريكا 0اينها را تنبه بدهيد به مردم- و هم جنبه‏هاى اخلاقى را. و من اين جهت را بايد عرض كنم كه كسانى كه به اين پُست بسيار مهم گماشته شده‏اند و خودشان داوطلب آمده‏اند و وارد در سنخ روحانيون و خطبا شده‏اند، بايد خودشان را تهذيب كنند و خودشان را با اخلاق اسلامى تطبيق بدهند؛ عامل به احكام اسلام باشند ..
فساد اخلاقى- خداى نخواسته- مبادا در بين آنها [باشد؛] يكى- دوتايى [اگر] پيدا بشود كه فساد اخلاق دارند، بايد اخلاق خودشان را، اعمال خودشان را، كردار خودشان را، رفتار خودشان را تعديل كنند و موافق اسلام تطبيق بدهند تا حرفهايشان در مردم تأثير كند. اگر- خداى نخواسته- يك گوينده‏اى خودش آلوده باشد، نمى‏تواند با گفتار خودش، ديگران را از آلودگى جلوگيرى كند. اول بايد خودمان را اصلاح كنيم و كوشش كنيم كه ان شاء اللَّه، خودمان اصلاح بشويم و مردم را اصلاح كنيم. اين طايفه بايد در منابر، در مساجد و هر جايى كه مقتضى است، با مردم صحبت كنند و علاوه بر اينكه مسائل روز را مى‏گويند، مسائل اخلاقى و مسائل اعتقادى و اين مسائل تهذيب نفس را به مردم بگويند و مردم را هدايت كنند و مردم را به اين مسائل اسلامى آشنا كنند و در آخر منبر روضه را بخوانند و زياد بخوانند؛ دو كلمه نباشد. همان طورى كه در سابق عمل مى‏شد، روضه خوانى بشود، مرثيه گفته بشود، شعر و نثر در فضايل اهل بيت و در مصائب آنها گفته بشود تا اين مردم مهيا باشند؛ در صحنه باشند، بدانند كه ائمه ما تمام عمرشان را صرف براى ترويج اسلام كردند، اگر آنها يك سازش مى‏خواستند بكنند، همه جهات مادى برايشان مهيا بود، لكن خودشان را فداى اسلام كردند و با ستمكاران سازش‏ نکردند
بايد مردم را آشنا كنيد به وظايف خودشان. و از مردم هم تقاضا مى‏شود كه راهپيماييها به عنوان راهپيمايى نباشد، به عنوان دستجات باشد. همان دستجات سنتى با حفظ جهات شرعى اسلامى. و عاشورا را زنده نگه داريد كه با نگه داشتن عاشورا كشور شما آسيب نخواهد ديد. شما گويندگان نقش مهمى در اين باب داريد و مسئوليت بزرگى هم داريد؛ چنانچه تمام علما، هم نقش بزرگ دارند، هم مسئوليت بزرگ. هركس به اندازه خودش مسئوليت دارد ..
(1)- فريب دادن و گول زدن.
صحيفه امام، ج‏15، ص: 331 صحيفه امام، ج‏15، ص: 332 صحيفه امام، ج‏15، ص: 333

 نظر دهید »

درس آموزى از مكتب عاشورا2

01 آبان 1393 توسط زارعیان

كُلُّ يَوْمٍ عَاشوُرا وَ كُلُّ أَرْضٍ كَرْبَلا(1)



اين يك عبارت آموزنده است. نه معنايش اين است كه هر روز كربلاست، هر روز بنشينيد گريه بكنيد. ببينيد چه كرده، كربلا چه صحنه‏اى بوده، هر روز اين صحنه بايد باشد: مقابله اسلام با كفر؛ مقابله عدل با ظلم؛ مقابله عدد كم با ايمان زياد، در مقابل عدد زياد با بى‏ايمانى. نه از جمعيت كم بترسيد؛ و نه از شكست بترسيد، شكستى در كار نيست. وقتى كار براى خدا باشد. كشته بشويد بهشتى هستيد؛ بكشيد هم بهشتى هستيد.امام حسين با عده كم همه چيزش را فداى اسلام كرد؛ مقابل يك امپراتورى بزرگ ايستاد و «نه» گفت؛ هر روز بايد در هر جا اين «نه» محفوظ بماند. و اين مجالسى كه هست مجالسى است كه دنبال همين است كه اين «نه» را محفوظ بدارد. بچه‏ها و جوانهاى ما خيال نكنند كه مسئله، مسئله «ملتِ گريه» است! اين را ديگران القا كردند به شماها كه بگوييد «ملتِ گريه»! آنها از همين گريه‏ها مى‏ترسند، براى اينكه گريه‏اى است كه گريه بر مظلوم است؛ فرياد مقابل ظالم است. دسته هايى كه بيرون مى‏آيند، مقابل ظالم هستند؛. قيام كرده‏اند. اينها را بايد حفظ كنيد. اينها شعائر مذهبى ماست كه بايد حفظ بشود. اينها يك شعائر سياسى است كه بايد حفظ بشود. بازيتان ندهند اين قلمفرساها! بازيتان ندهند اين اشخاصى كه با اسماء مختلفه و با مرامهاى انحرافى مى‏خواهند همه چيز را از دستتان بگيرند. و اينها مى‏بينند كه اين مجالس، مجالس روضه، ذكر مصايب مظلوم و ذكر جنايات ظالم، در هر عصرى [مظلومان را] مقابل ظالم قرار مى‏دهد. اينها ملتفت نيستند كه اينها خدمت دارند مى‏كنند به اين كشور؛ خدمت دارند مى‏كنند به اسلام ..
( 1)- هر روزى عاشورا و هر زمينى كربلاست.
صحيفه امام، ج‏10، ص: 316

 1 نظر

درس آموزى از مكتب عاشورا

30 مهر 1393 توسط زارعیان

درس آموزى از مكتب عاشورا



تكليف ما در آستانه شهر محرم الحرام چيست؟ تكليف علماى اعلام و خطباى معظّم در اين شهر چيست؟ در اين شهر محرم، تكليف ساير قشرهاى ملت چى هست؟
سيدالشهدا و اصحاب او و اهل بيت او آموختند تكليف را: فداكارى در ميدان، تبليغ درخارج ميدان. همان مقدارى كه فداكارى حضرت ارزش پيش خداى تبارك و تعالى دارد و در پيشبرد نهضت حسين- سلام اللَّه عليه- كمك كرده است، خطبه‏هاى حضرت سجاد و حضرت زينب هم به همان مقدار يا قريب آن مقدار تأثير داشته است.
آنها به ما فهماندند كه در مقابل جائر، در مقابل حكومت جور، نبايد زنها بترسند و نبايد مردها بترسند. حضرت زينب- سلام اللَّه عليها- در مقابل يزيد، ايستاد و آن را همچو تحقير كرد كه بنى اميه در عمرشان همچو تحقيرى نشنيده بودند، و صحبتهايى كه در بين راه و در كوفه و در شام و اينها كردند و منبرى كه حضرت سجاد- سلام اللَّه عليه- رفت و واضح كرد به اينكه قضيه، قضيه مقابله غير حق با حق نيست؛ يعنى، ما را بد معرفى كرده‏اند؛ سيدالشهدا را مى‏خواستند معرفى كنند كه يك آدمى است كه در مقابل حكومت وقت، خليفه رسول اللَّه ايستاده است. حضرت سجاد و حضرت زينب اين مطلب را در حضور جمع فاش كردند.
امروز كشور ما هم به همين نحو است. انسان عار دارد كه بگويد ما در عصرى زندگى مى‏كنيم كه تمام ارزشها، تمام ارزشها فداى قدرتهاست، فداى منافع مادى است و براى خود جز منافع مادى چيزى را ارزش نمى‏دانند. و ما امروز اينطور مبتلا هستيم ..آن پيرمرد سالخورده زاهد عابد متعهد را مى‏كشند و آن فُسّاق و منافقين مى‏گويند كه اين را ما كشتيم؛ براى اينكه مستقيماً در شكنجه‏ها و در قتلها، مستقيماً دخالت داشته است! اين چه بى‏آبرويى است كه اينها دارند؟! چه سنخ تربيتى است كه اينها شده‏اند؟! ازآن طرف، آن  همه تهمت به جمهورى اسلامى و از آن طرف، اينطور جنايات به اشخاصى كه شبها در خلوت با خدا هستند و روزها در جهاد. تكليف ماها را حضرت سيدالشهدا معلوم كرده است: در ميدان جنگ از قلّت عدد نترسيد، از شهادت نترسيد .
هر مقدار كه مقصود و ايده انسان عظمت داشته باشد ، به همان مقدار بايد تحمل زحمت بكند. ما باز درست نمى‏توانيم ادراك كنيم كه حجم اين پيروزى چقدر است. دنيا بعد ادراك خواهد كرد كه اين پيروزى ملت ايران چه حجمى دارد. به همان حجمى كه اين پيروزى دارد و اين مجاهدت، همان حجمى را كه دارد، در ازايش مصيبتها هم بايد حجمشان زياد باشد. ما نبايد متوقع باشيم كه همه قدرتها را [كه‏] دستشان را از منافعشان در اينجا و ان شاء اللَّه، در منطقه كوتاه كرديم و متوقع اين باشيم كه كه هيچ صدمه‏اى به ما وارد نمى‏شود. ما نبايد متوقع باشيم كه با اينهمه پيروزى، ما همينطور سالم خواهيم ماند.ما همينطور روزمره، همانطورى كه سابق بوده، حالا هم بايد باشيم. تكليف همه روحانيون، چه خطبايى كه منبر تشريف مى‏برند، يا ائمه جمعه و جماعت و هركس كه با مردم سروكار دارد و با آنها صحبت مى‏كند، اين است كه وضعيت قيام حضرت سيدالشهدا را به مردم درست بفهمانند كه قيام براى چى بود، چه بود و با چه عده‏اى قيام شد و با تحمل چه مصايبى آن قيام به آخر رسيد- كه به آخر نخواهد رسيد …..
صحيفه امام، ج‏17، ص: 54
صحيفه امام، ج‏17، ص: 55

 2 نظر

ستاره اي شش ماهه بر دستان خورشيد

20 آبان 1392 توسط زارعیان

 

آن زمان كه ستاره اي شش ماهه بر دستان خورشيد خودنمايي ميكند ، آن زمان كه با گريه هاي كودكي كه از تشنگي تاب و توان برايش نمانده ، ستون دشمن به لرزه در مي آيد و زمزمه هايي از سر شك و ترديد بينشان مي‌افتد ، آن زمان كه سه شعبه اي نفرين شده در طلب صيد سپيدي گلويي ميتازد ، آن زمان كه همه به چشم ميبينند طول تير از قد كودك بيشتر است ، چگونه تاب بياورم و ببينم لحظه ي برخورد تير و گلو را ، حتي اگر پاي روابط فيزيكي را به ميان بياوريم ، اگر سرعت اوليه ي تير را صفر بگيريم ، اگر اصطكاك هوا را هزار برابر كنيم ، اگر جلوي تير هزار سد بگذاريم ، باز هم ميبينيم تيري كه از سر خشم و جهل در كمان گذاشته ميشود ،پاره ميكند گلويي را كه از برگ گل نازك تر و نرم تر است ، چگونه ميتوانم جلوي اين تير را بگيرم…؟! چگونه ميتوانم بفهمم بريده شدن از گوش تا گوش يعني چه…؟! اين محاسبات روي كاغذ نمي رود…


 3 نظر
اردیبهشت 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
    1 2 3 4 5
6 7 8 9 10 11 12
13 14 15 16 17 18 19
20 21 22 23 24 25 26
27 28 29 30 31    

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع
  • ماه محرم
  • دیوار خانه من و تو
  • سخن علما و بزرگان
  • پيامك هاي زندگي
  • خاطرات تبليغي
  • تصاوير
  • تصاوير
  • مناسبت ها
  • دلنوشته
  • من طلبه و فضای مجازی

حدیث

دریافت کد ذکر ایام هفته برای وبلاگ
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس